وابستگی در کودکان

دلبستگی، به طور کلی، به معنای یک پیوند و ارتباط روانی عمیق و پایدار بین دو انسان است؛ اما معمولاً وقتی از دلبستگی صحبت می‌شود، منظور ارتباط عاطفی مستحکم و پایداری است که از نخستین ماه‌های تولد بین نوزاد و مراقب اصلی (که غالباً مادر است) برقرار می‌گردد. این که این ارتباط اولیه چطور و با چه کیفیتی بین کودک و مادر ایجاد می‌شود، می‌تواند طرز فکر کودک درمورد خودش، دیگران و دنیا را شکل دهد. سبک‌های دلبستگی که در طول سال‌های ابتدایی تولد و در ارتباط کودک با والدین (به ویژه مادر) ایجاد می‌شوند، می‌توانند به طور شگرفی در روابط آینده و زندگی بزرگسالی او تأثیرگذار باشند و شاید به همین دلیل، بیهوده نباشد که بگوییم، یکی از مهم‌ترین اهداف فرزندپروری، ایجاد یک دلبستگی ایمن در فرزندان است؛ زیرا سبک دلبستگی بر نگرش فرد نسبت به خود، دیگران و دنیا نقش دارد.

چرا دلبستگی تا این اندازه مهم است؟

برای اینکه بهتر بتوان مفهوم و اهمیت دلبستگی را درک کرد، از یک مثال کمک می‌‏گیریم. تصور کنید به یک کشور خارجی سفر کرده‌اید؛ البته سفری که اصلاً برنامه‌ریزی شده نبوده و هیچگونه آمادگی برای آن نداشته‌اید، شما زبان مردم آن کشور را نمی‌دانید و به همین خاطر نمی‌توانید از کسی کمک بگیرید، پولی برای تهیه مایحتاج خود ندارید، جایی را برای ماندن نمی‌شناسید، هیچ اطلاعی درباره مکان‌های دیدنی یا محله‌های خطرناک شهر ندارید و در یک کلام شما در این کشور تنها و بیگانه هستید! حالا تصور کنید که در این کشور غریب و با این همه احساس سردرگمی و نگرانی، هر چند ساعت یک بار فردی آشنا با مهربانی به سراغ شما می‌آید، اگرچه شاید شما کاملاً متوجه حرف‌های او نشوید اما او زبان شما را تا حدی می‌فهمد، به شما در تهیه غذا و سرپناه کمک می‌کند و زمانی که احساس می‌کنید گم شده‌اید، به دادتان می‌رسد. احتمالاً حالا تصور همه چیز برای‌تان آسان‌تر شده است! در واقع نه‌تنها شما با حضور این فرد احساس می‌کنید که می‌توانید تا حدی از پس اوضاع بربیایید، بلکه حضور او به شما احساس امنیت و اطمینان خاطر می‌بخشد و حتی باعث می‌شود که شما احساس خوبی نسبت به بقیه مردمان آن کشور نیز پیدا کنید؛ چرا که به قول معروف، مشت نشانه خروار است.
این سفر خیالی، تا حد زیادی شبیه به تجربه‌ای است که نوزادان در بدو تولد دارند؛ آن‌ها وارد دنیایی شده‌اند که شناختی از آن ندارند، ابزاری برای ارتباط برقرار کردن با سایرین ندارند، حتی به قدر کافی توانمند نیستند که بتوانند نیاز‌های اولیه خود را رفع کنند و در یک کلام وابسته و نیازمند به حضور یک بزرگسال مهربان، دانا و قوی هستند که به کمک آن‌ها بشتابد.
اما اگر این ناجی مهربان همیشه در دسترس نباشد چه؟! یا اگر به اندازه کافی مهربان و پاسخگوی نیاز‌های کودک نباشد؟! یا اگر گاهی اوقات با مهربانی به کمک بشتابد و گاهی با خشم واکنش نشان دهد، چه اتفاقی می‌افتد؟! همه این سؤالات یک جواب ساده اما عمیق دارند: «کودک احساس امنیت نخواهد داشت»؛ چرا که همیشه این اضطراب وجود دارد که این بار مرا برای همیشه ترک کند و من در این سرزمین غریب، تنها و بی‌پناه باقی بمانم و از بین بروم!
اما وقتی والدی وجود داشته باشد که به قدر کافی به نیاز‌های کودک توجه کند، در جهت رفع آن‌ها تلاش کند، در دسترس نوزاد بوده و پاسخ با ثباتی داشته باشد؛ همچنین به نیاز‌های جسمانی و هیجانی با محبت پاسخ دهد، کودک می‌تواند به سادگی این ارتباط عمیق را با او شکل دهد و احساس امنیت و اعتماد کند که به آن «دلبستگی ایمن» گفته می‌‎شود. به این ترتیب کودک تا حدی احساس امنیت، تسلط و توانمندی و همچنین نگرشی مثبت نسبت به خود، دیگران و دنیا بدست خواهد آورد.

وابستگی کودک به پدر

دلبستگی ایمن چطور ایجاد می‌شود؟

  • همان‌طور که گفته شد، دلبستگی به ارتباط عمیقی که بین والد و کودک ایجاد می‌شود اشاره دارد و بر همین اساس بدیهی است که انتظار داشته باشیم، برای ایجاد یک دلبستگی امن در کودک، وجود برخی ویژگی‌ها در والد اهمیت داشته باشد:
    حساس بودن: این ویژگی نشان‌دهنده این است که یک والد تا چه اندازه می‌تواند متوجه نیاز‌ها و درونیات فرزند خود شود. مثل وقتی که مادری با شنیدن صدای گریه نوزاد خود می‌تواند تشخیص دهد که این گریه از روی گرسنگی است و با گریه‌های دیگر او اندکی تفاوت دارد. یا وقتی که مادری تشخیص می‌دهد که در یک موقعیت فرزندش چه احساس یا نیازی دارد. زمانی که والد به احساسات، نیاز‌ها و خواسته‌های فرزند خود توجه کند و تشخیص این احساسات، نیاز‌ها و خواسته‌های فرزند در اغلب موارد (نه لزوماً همیشه) درست و نزدیک به واقعیت باشد، می‌توان گفت که والد نسبت به نیاز‌های کودک خود حساسیت لازم را دارد.
  •  پاسخگویی: پس از توجه به نیاز و احساسات کودک و تشخیص آن، نیاز هست والد به درستی به نیاز‌های کودک پاسخ دهد، به موقع به او رسیدگی کند و برای رفع نیاز‌های جسمی، هیجانی و عاطفی کودک تلاش کند.
  • دسترس‌پذیری: یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های والد که باعث شکل‏گیری سبک ایمن در کودک می‌‎شود، دسترس‌پذیری اوست؛ به بیان ساده‌تر اینکه یک کودک تا چه اندازه می‌تواند روی حضور و کمک مادر حساب کند، نشان‌دهنده دسترس‌پذیری اوست. دسترس‌پذیری هم به لحاظ فیزیکی دارای اهمیت است و هم به لحاظ هیجانی و عاطفی. دسترس‌پذیری فیزیکی که به خصوص در ماه‌های ابتدایی تولد اهمیت بالاتری دارد، به معنای حضور فیزیکی والد در کنار کودک و رفع نیاز‌های کودک است. اما دسترس‌پذیری هیجانی که در سنین بالاتر اهمیت ویژه‌تری پیدا می‌کند به معنای این است که کودک می‌داند که وقتی به والد نیاز داشته باشد، او نه‌تنها به طور فیزیکی در دسترس خواهد بود، بلکه به لحاظ عاطفی و هیجانی هم توجه او را خواهد داشت.

پیش‌بینی‌پذیری: در یک کلام می‌توان گفت که دنیا زمانی برای ما امن خواهد بود که بتوانیم آن را تا حدی پیش‌بینی کنیم، در ذهن خود الگو‌هایی بسازیم و بدانیم که این الگو‌ها در دنیای واقعی تا حد زیادی اجرایی می‌شوند. به همین ترتیب، برای ایجاد یک دلبستگی امن در کودک نیز پیش‌بینی‌پذیری مسأله مهمی است یعنی کودک بتواند رفتار والد را پیش‏بینی کند و الگویی ثابت از رفتار آنان در ذهن داشته باشد که مثلاً اگر گریه کند با چه واکنشی رو‏به‏رو خواهد شد. مادری که گاهی اوقات حساس و پاسخگو است و در مواقع دیگر طردکننده و بی‏تفاوت برخورد می‌‏کند یا والدی که گاهی قوانین سفت و سختی می‌گذارد اما گاهی به راحتی آن‌ها را می‌شکند و…. ، همه این‌ها نمونه‌هایی هستند از زمانی که کودک قادر به پیش‌بینی موقعیت نخواهد بود. کودک نمی‌داند که چطور باید محبت و توجه را جلب کند، یا نمی‌داند که اگر به سمت مادر برود با چه رفتاری مواجه خواهد شد.

 

وابستگی کودک به مادر

 

انواع سبک‌های دلبستگی ناایمن:

همان‌طور که گفتیم، شاید یکی از مهم‌ترین اهداف فرزندپروری، ایجاد یک دلبستگی ایمن در کودک باشد. اما اگر هر یک از چهار شرطی که در بخش قبل ذکر شد وجود نداشته باشد، کودک ممکن است سبک‌های دلبستگی ناایمن را در خود پرورش دهد. این سبک‌ها عبارتند از:

  •  سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی: افرادی که سبک دلبستگی اجتنابی دارند، معمولاً در برقراری ارتباط با دیگران، نزدیک شدن به آن‌ها و اعتماد کردن دچار مشکل هستند و بیشتر انرژی خود را روی پیشرفت‌ها و دستاورد‌های دیگری مثل تحصیل، کار یا موقعیت اجتماعی خود می‌گذارند. در مواجهه با مسائل مختلف معمولاً احساسات خود را سرکوب می‌کنند و به همین دلیل ممکن است از نظر دیگران بسیار خونسرد و مسلط جلوه کنند، اما درون خود احساسات را به شکل درد‌های جسمانی، یا احساسات مبهم و ناخوشایند تجربه می‌کنند.
  • سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا: این کودکان نسبت به کودکانی که دلبستگی ایمن دارند، بیشتر در احساسات، و به ویژه احساسات منفی خود غرق می‌شوند؛ تحمل و کنترل هیجانات منفی برای آن‌ها دشوارتر است و اغلب خود را فرد باارزش و توانمندی نمی‌دانند. در ارتباطات خود مدام نگران جدا شدن و از دست دادن فرد مقابل هستند.
  •  سبک دلبستگی ناایمن آشفته: کودکان آشفته نسبت به دو گروه ناایمن دیگر، رفتار‌های متناقض و سردرگمی بیشتری دارند و نمی‌توانند به یک شیوه منسجم و ثابت در مقابل مشکلات بایستند و احساسات و نظرات متناقضی در مورد خود و دیگران دارند.
    برای کسب آگاهی بیشتر در این حوزه و دریافت راهنمایی‏‌های لازم و متناسب با شرایط فرزند خود می‌‏توانید از راهنمایی روان‏درمانگران کودک و نوجوان پارس‏روان کمک بگیرید. رزرو وقت

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *